نویسنده: دکتر بهرام فره وشی




 

در تاریخ زبان‌های ایرانی سه دوره می‌توان تشخیص داد.
الف- دوره زبان‌های باستانی ایرانی. یعنی از آغاز پیدایش زبان‌های کهن ایرانی از زبان مشترک هندو ایرانی که تقریباً از اوائل هزاره دوم پیش از میلاد شروع می‌شود تا قرون چهارم و سوم پیش از میلاد امتداد می‌یابد.
ب- دوره زبان‌های ایرانی میانه که از قرون چهارم و سوم پیش از میلاد آغاز می‌شود تا قرون هشتم و نهم پس از میلاد ادامه می‌یابد.
ج- دوره زبان‌های جدید ایرانی که از قرون هشت و نه بعد از میلاد شروع می‌شود تا دوران حاضر ادامه دارد.
از زبان‌های باستانی ایران تا کنون این زبان‌های زیر شناخته شده است.
1- زبان پارسی باستان. این زبان زبان قوم ایرانی است که در نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد در جنوب غربی فلات ایران ساکن شده بودند. مرکز این زبان در دوران‌های تاریخی ایالت فارس است مدارکی که از این زبان باقی مانده است کتیبه‌های شاهنشاهان هخامنشی است به خط میخی که از قرن هشتم تا چهارم قبل از میلاد است کتیبه‌ها به خط میخی ایرانی نوشته شده‌اند و ایرانیان نخستین قومی هستند که الفبای کامل سیلابی را اختراع کردند و بکار بردند. زبان پارسی باستان زبان مادری هخامنشیان و درباریان پارسی آن‌هاست. این زبان در قسمت مجموعه لغات مذهبی و سیاسی مقداری واژه از زبان مادری به عاریت گرفته است.
2- زبان اوستا. این زبان زبانی است که کتاب مقدس اوستا با آن نوشته شده است. زبان اوستا در بدو پیدایش مکتوب نبود ولی بعداً به خطی که از الفبای پهلوی مشتق می‌شد نوشته شد. زبان اوستا دارای دو لهجه است یکی لهجه گاثائی که سرودهای گاثاها که منسوب به خود زرتشت است با آن نوشته شده و از نظر قدمت و از نظر قدمت مانند (ریگ ودا) است و قدمت آن لااقل به قرن هشتم پیش از میلاد می‌رسد. دیگر زبان بقیه اوستا است که نسبتاً نرم‌تر است. زبان اوستائی از زبان‌های شرقی ایران است.
3- زبان سکائی (بآسوری ishguza و به یونانی shuthai). این زبان زبان اقوام سکائی و سرمت ها است که از قرون هفت و هشت پیش از میلاد تا قرن‌های چهار و پنج بعد از میلاد در کرانه‌های شمالی دریای سیاه ساکن بودند اینان اقوامی بودند که در کتیبه‌های فارسی باستان نام آنها به صورت سکائیان «تیکرخو «tigra xouda» تیزخودو سکائیان «هئومه ورگا hauma varga» هومسازوسکائیان «تیه پرسوگدام tya para sugdam» سکائیان آن سوی سغد و سکائیان «پر دریا para draya» سکائیان کرانه شمالی دریای سیاه آمده است. اینان در زمان هخامنشیان در نواحی شمالی دریای ازسغد تا دریای سیاه پراکنده بودند. از این زبان فقط برخی لغات و اسامی خاص و نام‌های قبایل در کتب مورخان یونانی دیده می‌شود.
4- زبان مادی. زبان اقوامی است که در نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد در قسمت شمالی فلات ایران و جنوب دریای خزر ساکن بوده‌اند. از این زبان هم جز لغات معدودی که در کتابهای مورخان یونانی و در پارسی باستان آمده است چیزی در دست نیست.
ب- زبان‌های ایرانی میانه. این زبان‌ها مقارن میلاد مسیح به شکل تحول یافته پدیدار می‌شوند ولی دیگر به یکدیگر آنقدرها شبیه نیستند و هر یک از آن‌ها بنا به قواعد داخلی خود تغییر پیدا کرده‌اند. این زبان‌ها را می‌توان بنابر خط مرکزی فرضی یعنی شوره زارهای دشت کویر لوت به دو قسمت تقسیم کرد.
1- گروه شرقی زبان‌های ایرانی در شرق و شمال کویر
2- گروه غربی زبان‌های ایرانی که ادامه زبان‌های کهن پارسی باستان و مادی است معرف تمام این زبان‌های میانه تصریف نشدن آن‌ها و سایش آخر کلمات و اضافات پیشوندی و پسوندی است زبان‌های ایرانی میانه غربی ر معمولاً پهلوی یا pahlavik می‌خوانند که صفتی است مشتق از پرثوه parthava یا پارت که از نظر لغوی معادل است با کلمه پارس و هر دو به معنی کنار و بر هستند یعنی کشورهای کناری نسبت به مار. ایرانی میانه غربی شامل دو لهجه است یکی پارسیک یا پهلوی ساسانی و دیگری پهلویک یا پهلوی اشکانی، لهجه پارسیک متعلق به جنوب غربی است و لهجه پهلویک متعلق به شمال غربی است. لهجه جنوب غربی یا پارسیک از نظر تاریخی ادامه فارسی باستان است و در جریان تحول خود پس از گرفتن واژه‌های نسبتاً زیاد از پهلوی اشکانی به فارسی جدید منتهی می‌شود. از این لهجه اسناد زیادی در دست است از قبیل کتیبه‌های شاهان مقدم ساسانی، پاپیروس‌هایی که در مصر یافت شده و متعلق به قرن هفتم میلادی است و ادبیات متنوع وسیع مذهبی و غیرمذهبی پارسیان و زرتشتیان و آثار مانوی. از این زبان زبان‌های آرامی و عربی لغات بسیار عاریت گرفته‌اند.
لهجه شمال غربی یا پارتی یا پهلوی اشکانی. این زبان در آغاز هزاره اول میلادی در بخش جنوبی آسیای میانه و خراسان و قسمت شمالی فلات ایران متداول بوده است و زبانی است که اشکانیان بدان صحبت می‌کردند.
اسنادی که از این زبان به دست آمده عبارتند از اسناد اورامان متعلق به سال هشتاد وهشت بعد از میلاد و همچنین نوشته‌های روی سکه هائی متعلق به قرون اول میلاد و سنگ نوشته‌های پادشاهان مقدم ساسانی.
اما منبع اصلی این زبان ادبیات مانوی است به زبان پارتی که از ناحیه تورفان پیدا شده است و تاریخ نگارش آن‌ها قرون سوم تا هفتم میلادی است. این زبان کلمات بسیار و به زبان ارمنی داده است و از نظر ساختمان واجد خصوصیات زبان کهن و شامل تعداد کثیری از لهجه ملی ایرانی میانه می‌گردد که در خراسان زمین و جنوب غربی آسیای میانه و شمال و شمال غربی ایران متداول بوده است. این دو لهجه شمال غربی و جنوب غربی یا پارتی و پارسیک همیشه در یکدیگر تأثیر متقابل داشته‌اند ولی پیروزی ساسانیان بر پارتیان موجب تقویت لهجه‌های پارسیک گشت و پارتی اندک اندک عقب نشست و چون شباهت این دو با یکدیگر بسیار بود زبان پارتی در دهکده‌ها مدتی مقاومت کرد و زبان پارسیک که ذخیره اصلی لغوی خود را حفظ کرده بود عده‌ای از لغات زبان پارتی را هم پذیرفت و به صورت زبان غنی در قرون اولیه اسلامی زبان تمدن تمام آسیای میانه گشت.
2- زبان‌های شرقی ایرانی میانه. زبان‌های شرقی ایرانی میانه در عرض همین چهل پنجاه ساله اخیر با متونی که در ترکستان شرقی خاصه در Touen Houang در تورفان و در خوجود Xojo یافت شده‌اند کشف گردیده است این زبان‌ها عبارتد از:
الف-سغدی. که زبان سغد قدیم است (ناحیه بخارا و سمرقند کنونی در دوره زرافشان) این زبان روزگاری زبان بین المللی تمام آسیای مرکزی بوده است و استعمال آن در ناحیه بسیار وسیعی به ثبوت رسیده است و آثار مکشوفه آن عبارتند از: اسناد Touen Houang در مغولستان و کتیبه سه زبانی کربالقاسون karbalqasoun متعلق به قرن نهم بزبان‌های اویغوری و چینی و سغدی در سین گین فو si-ngin-fou در سر حد تبت. مهم‌ترین این آثار مربوط به ربع اول قرن هشتم میلادی است و دیگر اسناد مهم کوه مغ است که در ویرانه‌های کاخی بر فراز کوه مغ در ترکمنستان روس در ساحل چپ زرافشان یاد شده و نیز سفال پاره‌ها و مسکوکات متعدد که یافت شده‌اند. محتوی این متون را می‌توان به سه قسمت کرد.
1- متون بودائی که از چینی ترجمه شده‌اند
2- متون مسیحی که ترجمه شده‌اند یا به زبان اصلی تحریر شده‌اند
3- متون مانوی
قدیم‌ترین اسناد سغدی نامه‌هایی هستند که در برجی در باروی بزرگ-Touen Houarg یافت شده‌اند و مربوط به قرن چهارم میلادی هستند
ب- زبان خوارزمی، این زبان در ناحیه خوارزم قدیم و واحدهای مسیر سفلای رود آمو (جیحون) صحبت می‌شده است از این زبان مدارکی مربوط به نخستین قرون قبل از میلاد در خوارزم پیدا شده و نیز کلماتی که در متون فقهی عربی نوشته شده است جمع آوری شده.
4- زبان ختنی: زبان ختنی یا سکائی و لهجه‌های سکائی تخاری. زبان مردم ختن است که متون متعددی از آن در ترکستان کشف شده است. این متون شامل آثار بودائی و مدارک مختلف هستند و در آن‌ها دو لهجه می‌توان تشخیص داد یکی مربوط به ختن در جنوب ترکستان شرقی و دیگری مربوط به ماراله باشی در شرق کاشغر
5- زبان دیگری که هنوز زمانی بر آن نهاده نشده است از روی سکه‌های شاهان هفتالی هندوسیتی کوشان بدست آمده این اسناد متعلق به قرون دوم وسوم میلادی هستند و نیز چند نسخه پیدا شده که هنوز خوانده نشده اند. خط این زبان از یونانی اقتباس شده است. پادشاهان کوشان از مردم قبایل تخاروسکائی بودند که تحت فشار هون‌ها بسوی جنوب غری به حرکت درآمدند و در اواسط قرن دوم پیش از میلاد در مسیر آمودریا (جیحون) سکونت گزیدند و در برانداختن پادشاهان یونان و باکتریانی شرکت کردند و در سرزمین تخارستان در باکتریان باستانی بنام ایشان نامیده شد. برخی از این سکائیان به نقاط جنوی تر رفتند و به منطقه مسیر هیرمند و دریاچه هامون کوچیدند و این ناحیه که در عهد باستان در نگیانا خوانده می‌شد بنام ایشان سکستان، سجستان و بالاخره سیستان خوانده شد.
این مختصری بود از سابقه زبان‌های کهن و میانه ایرانی. اما زبان‌های کنونی ایرانی باز شامل زبان‌های ایرانی غربی و ایرانی شرقی است و وجه تمایز این دو گروه بزرگ وجود مصمت‌های سایشی تس ts و در dz در گروه شرقی است بجای چ و ج در زبان‌های غربی
1- زبان‌های ایرانی غربی شامل دو گروه اند:
الف- زبان‌های ایرانی شمال غربی
ب- زبان‌های ایرانی جنوب غربی
زبنهای شمال غربی عبارتند از: کردی (گورانی وزازا) بلوچی. طالشی، گیلکی و مازندرانی. لهجه‌های ایران مرکزی و فارسی. اورموری و پراچی. زبان‌های ایران جنوب غربی که از لهجه‌های سرزمین پارسی تاریخی سرچشمه می‌گیرند. نماینده بزرگشان زبان فارسی و فارسی تاجیکی است که در زبان اخیر شکل محلی فارسی هستند و نیز لهجه‌های تاتی لری. بختیاری و گویش‌های محلی فارس مانند سومغونی و ماسرمی و بورینگانی و گویش کویزاری در شبه جزیره مسندام در عمان جزو این زبان شمرده می‌شوند.
2- زبان‌های شرقی ایرانی: این زبان‌ها از زبان‌های قدیمی شرقی میانه سرچشمه می‌گیرند و شامل زبان‌های زیر هستند: پشتو آسی یا اوستی. پامیری. مونجانی ویغنابی و دارای دو گروه هستند شمال شرقی و جنوب شرقی. آسی ویغنابی و خوارزمی جزو این گروه است و گروه جنوب شرقی شامل پشتو و مونجانی و پامیری است که دنباله لهجه‌های سکائی-تخاری هستند.

شرح زبان‌ها و لهجه‌های کنونی ایرانی

زبان‌های ایرانی امروزی بخش بزرگی از آسیا را فراگرفته‌اند. حدود این زبان‌ها از مشرق در دوره رود سند و ایالت چین سین تسزیان است در خنا. از مغرب تا نقطه مسیر دجله گسترده می‌شود از شمال تا جبال قفقاز و از جنوب تا آنسوی خلیج فارس و بحر عمان انتشار دارد و در کشورهای ایران-افغانستان-پاکستان-ترکیه-عراق-شوروی-سوریه و چین بزبان‌های مختلف ایرانی سخن می‌گویند.
در انتهای شمالی این منطقه زبان آسی تا 44 درجه عرض شمالی رواج دارد. در مغرب زبان کردی در سوریه تا 37 درجه طول شرقی در نواحی حلب و دمشق تکلم می‌شود در ترکیه در ناحیه آنکارا به 34 درجه طول شرقی می‌رسد. در جنوب لهجه کومزاری در شبه جزیره عربستان تا 26 درجه عرض شمالی می‌رسد و در جنوب شرقی تا کرانه راست رود سند یعنی 81 درجه طول شرقی به بلوچی تکلم می‌شود و در شمال شرقی گسترش لهجه‌های پامیری فارسی در مشرق پامیر و ایالت سین تسزیان به 75 درجه طول شرقی می‌رسد و روی هم رفته در حدود 55 تا 60 میلیون نفر به زبان‌های ایرانی سخن می‌گویند.
در میان زبان‌های ایرانی زبانی فارسی مقامی ارجمندتر دارد. این زبان بزرگ نماینده تمدنی بس درخشان است و دارای ادبیاتی است که در نوع خود در جهان بی نظیر است. این زبان چنانکه گفته شد ادامه زبان پارسیک دوره میانه است و مستقیماً از زبان فارسی باستانی سنگ نبشته‌های هخامنشیان پدید آمده است ولی در طول تاریخ دو هزار و پانصد ساله خود تحول یافته و با لغاتی که از زبان‌های گوناگون به خصوص از پارتی گرفته است خود را غنی‌تر ساخته. فارسی در قرون وسطی زبان بین المللی و ادبی قسمت بزرگی از آسیا بوده است. نخستین آثار و اسناد زبان فارسی کنونی که یافته شده متعلق به قرن هشتم میلادی است و آن قطعاتی از نامه هائی است به خط عبری و به زبان فارسی که اصطلاحاً اسناد یهود و فارسی نامیده می‌شوند و در ختن یافت شده‌اند.
زبان فارسی در خارج از ایران کنونی در بین گروه انبوهی در تاجیکستان و در افغانستان و پاکستان رایج است. این زبان ملی جمهوری تاجیکستان است و در سراسر آن به این زبان صحبت می‌کنند.
در جمهوری دیگر شوروی نیز عده زیادی به فارسی صحبت می‌کنند. در ازبکستان در حدود چهارصد هزار نفر پارسی گوی وجود دارد که بیشتر در دره فرغانه و دره زرافشان و ناحیه کشکه زندگی می‌کنند. حتی در قشلاقهای بزرگ تعداد فارسی زبانان از ازبکان است در ناحیه sox «سخ فرغانه» در واحه ریشتن در حدود صد و پنجاه هزار نفر به فارسی صحبت می‌کنند و در مسیر رود زرافشان در شهرهای بخارا و سمرقند نیز عده زیادی فارسی زبان وجود دارد. گروهی نیز در اطراف شهر تاشکند با این زبان تکلم می‌کنند. زبان فارسی از طرف شمال شرقی تاشکند وارد جمهوری قزاقستان می‌شود و در نواحی «بریچمول» و «باستاندیک» به فارسی تکلم می‌کنند در ترکمنستان نیز در نواحی جلال آباد «اوشس» عده زیادی فارسی زبان وجود دارد. علاوه بر تاجیکان و گروه‌های فوق الذکر یهودیان بخارا و سمقرند و کنه کورگان و شهرهای فرغانه همگی به زبان فارسی صحبت می‌کنند و عده آن‌ها کثیر است. کولیان آسیای میانه و جوگیان و مزنگیان و دیگر طوایفی که مشابه آن‌ها زندگی می‌کنند و در فرغانه و سمرقند و حصار و نواحی دیگر ازبکستان و تاجیکستان و ترکمنستان سکونت دارند فارسی زبانند قبایل معروف به اعراب آسیای میانه که در حدود هفتاد هزار نفرند و نیز تعداد زیادی بلوچ و افغان از طوایف جمشیدیان و هزاره که در ترکمنستان و تاجیکستان هستند به پارسی سخن می‌گویند علاوه بر این عده بسیار از ازبکان بخارا و سمرقند دو زبانی هستند و در موقع تکلم با پارسی زبانان فارسی صحبت می‌کنند. عده‌ای فارسی زبان نیز در اتحاد جماهیر شوروی هستند که خود را ایرانی می‌خوانند و طبق سرشماری سال 1939 عده آن‌ها بالغ بر چهل هزار نفر بوده است که بیشتر در ازبکستان و ترکمنتسان و نواحی عشق آباد و مرو و قفقاز ساکن اند عده فارسی زبانان در خود تاجیکستان در حدود دومیلیون و پانصد هزار نفر است.
فارسی زبانان در افغانستان بیشتر در نواحی شمالی و مرکزی افغانستان متمرکز هستند و بیش از پنجاه درصد مردم «کئه گن» و هفتاد و پنج درصد از مردم ایالت بدخشان و قسمت مهمی از مزار شریف و هرات به فارسی صحبت می‌کنند عده‌ای دیگر در جنوب هندوکش در دوره‌های رودهای پنج شیر و شتول و گوربند و نیز در ایالت کابل و نواحی گندمک و قندهار فارسی زبانند. در پامیر مردمی که به فارسی صحبت می‌کنند خود را پارسی گوی می‌خوانند و در جنوب قندهار و در ناحیه بیست قدیم و بیست کنونی در امتداد رود هیرمند همه به پارسی تکلم می‌کنند بخش مهمی از ساکنان شهرهای بزرگ افغانستان مانند هرات به کابلی یا فارسی کابل سخن می‌گویند. قبیله فیروزکوهی در افغانستان که گویا در آغاز قرن پانزدهم توسط تیمور از قلعه فیروزکوه در مرز مازندران ایران به افغانستان کوچانیده شده است دارای نودهزار جمعیت است که همه به فارسی سخن می‌گویند و در منطقه مسیر رود مرغاب در شرق و شمال شرقی (قلعه نو)زندگی می‌کنند. ایل جمشیدی در افغانستان که در نزدیک خراسان زندگی می‌کنند و در حدود 60 هزار نفرند به فارسی سخن می‌گویند ایل (تایمانی) که قریب 90 هزار نفرند و در جنوب شرقی هرات زندگی می‌کنند پارسی زبانند. اهالی هزاره در قسمتی از فلات باد غیس اقامت دارند و نیز عده‌ای از آن‌ها که در میان کابل و هرات در هزاره جات زندگی می‌کنند و دسته دیگرشان در دره پنج شیر ساکنند همه فارسی زبانند و در حدود یک میلیون نفرند. قبایل صحرانشین تیموری که در جنوب هرات درخط مرزی ایران و افغانستان زندگی می‌کنند نیز به فارسی صحبت می‌کنند. زبان فارسی در افغانستان و تاجیکستان زبان ادبی است و با آن کتاب‌ها و رزونامه‌های بسیار منتشر می‌شود و دارای نویسندگان و سخنوران بسیار است.
عده‌ای پارسی زبان نیز در پاکستان و در نواحی کلات و کوینه و پیشاور چیترال زندگی می‌کنند و نیز در ایالت «سین تسزیان» چینی در حدود 17 هزار پارسی زبان وجود دارد.
علاوه بر این در سرزمین عراق در بغداد و نجف و کربلا و بصره در حدود 150 هزار نفر پارسی گوی وجود دارد درعربستان سعودی و جزائر خلیج فارس و همچنین در مدینه و القطیف و ظهران و شمال غربی مسقط و حتی در مرکز شبه جزیره عربستان در واحه هول قریب 200 هزار نفر به فارسی و دیگر گویش‌های فارسی صحبت می‌کنند.
2- زبان پشتو یا افغانی: این زبان زبان قدیم ناحیه «باکتریان»(بلخ) است و در قسمتی از افغانستان و پاکستان رایج است و محیط گسترش آن چنین است در مغرب از محل پیوستن هریرود و رود جام شروع می‌شود و بسوی جنوب پیش می‌رود تا به مصب هیرمند می‌رسد از آن جا به طرف قندهار متمایل می‌شود و در جنوب قندهار به دور بیابان ریگستان می‌گردد و در خاک پاکستان به سوی (کویته) می‌رود و به کرانه سند امتداد می‌یابد. سپس به سمت شمال می‌گراید و در جنوب (چیترال) متوجه کابل می‌شود و در مغرب هرات بمرز ایران می‌رسد عده‌ای پشتو زبان در ساحل چپ آمودریا (جیحون) و ایالت هران زندگی می‌کنند و نیز عده زیادی در بلوچستان و پاکستان به زبان پشتو سخن می‌گویند. قریب پنج میلیون و پانصد هزار نفر پشتو زبان در افغانستان همین اندازه نیز در پاکستان زندگی می‌کنند. زبان پشتو لغات بسیاری از فارسی به وام گرفته و دارای ادبیات است و نخستین آثار مکتوب آن مربوط به حدود قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی است. فرهنگ عامیانه پشتو بسیار پرمایه است.
3- کردی: به این زبان ایرانی در کردستان ایران و عراق و ترکیه و سوریه گفتگو می‌کنند. محیط گسترش زبان کردی از مشرق سرزمین‌های بین دریاچه «وان» و رضائیه است در جنوب شرقی تا حوالی کرمانشاه امتداد می‌یابد. در غرب و شمال غربی در مسیر علیای دجله و فرات امتداد می‌یابد.
در کشور ترکیه کردان در فلات ارمنستان و قسمت علیای بین النهرین ساکنند و بیشتر در دیار بکر و ماردین-وان-اورفا-اوزنجان-ملطیه-قارض و ارض روم زندگی می‌کنند و در مرکز ترکیه در شرق «سیواس» و نواحی «ماراش» و در جنوب آنکارا و جلگه قونیه و نواحی مرکزی آناتولی ساکنند.
در عراق کردان در طول اراضی مرزی ایران و ترکیه و سوریه و در مسیر دجله و زاب بزرگ و کوچک در نواحی موصل، کرکوک، رواندوز، اردبیل، سلیمانیه و جبال سنجار اقامت دارند.
کردان سوریه در شمال شرقی آن سرزمین و شمال حلب و دمشق ساکنند. مردم کرد زبان نیز در ارمنستان و در آذربایجان شوروی و در گرجستان و ترکمنستان و افغانستان و پاکستان زندگی می‌کنند.
تعداد کرد زبانان در ایران در حدود سه میلیون نفر در ترکیه دو میلیون و پانصد هزار نفر در عراق دو میلیون و پانصد هزار نفر در سوریه 300 هزار نفر در افغانستان و پاکستان و شوروی در حدود 250 هزار نفر است. کهن‌ترین سند آسیائی که از کردان یاد کرده است کارنامه اردشیر بابکان است به زبان پهلوی که از کردان شبانان نام می‌برد. زبان کردی دارای ادبیات است و از قرن دوازدهم میلادی اثری از شاعری به نام احمد جریری در دست است فرهنگ عامیانه کردی دارای ریشه کهن است و حاوی حماسه‌های پهلوانی ایرانی و ترانه‌های بسیار است که در آن‌ها مبارزه با اعراب و مغول و ترک و صلیبیون منعکس است. گروه اصلی لهجه‌های کردی بدو لهجه کورمانجی یا لهجه شمال غربی و لهجه کردی یا لهجه جنوب شرقی تقسیم می‌گردد لهجه کورمانجی بیشتر در میان کردان ماردین و «بهدینان» و «حقیاری» و وان و ارض روم و آذربایجان ایران و خراسان و شمال عراق و سوریه و شوروی متداول است لهجه جنوب شرقی بیشتر در ایران و شمال شرقی عراق رایج است.
4- بلوچی. زبان بلوچی گرچه در جنوب شرقی ایران رایج است ولی یکی از لهه‌های شمال غربی است و بلوچان در حدود قرن دهم میلادی به مسکن کنونی خویش آمده‌اند
بنام بلوچ نخستین بار در متون پهلوی متاخر و در فردوسی برمی خوریم. قلمرو این زبان از سمت جنوب بدریای عمان و کرانه‌های غربی آن می‌رسید و از مشرق بدره رود سند و از شمال غربی و مغرب به کویر لوت منتهی می‌شود. بلوچی بیشتر در بلوچستان پاکستان تا نواحی جنوب پنجاب و کرانه راست رود سند رایج است و در جنوب افغانستان و شوروی و مسقط و عمان نیز عده زیادی با این زبان صحبت می‌کنند. در مرکز بلوچستان قبیله «براهوئی» منطقه وسیعی را اشغال کرده و سرزمین بلوچستان را بدو قسمت می‌کنند. زبان بلوچی بدو گروه شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود بخش بزرگی از بلوچان به زبان فارسی صحبت می‌کنند و می‌نویسند. فرهنگ عامیانه بلوچی بسیار غنی و گرانبهاست. عده بلوچان در ایران در حدود 500 هزار در افغانستان هشتاد هزار در عربستان 25 هزار در پاکستان در حدود یک میلیون و صد هزار و در شوروی 10 هزار است.
5- آسی. این زبان، زبان مردم جمهوری آستی شمالی و آستی جنوبی شوروی است و در غرب ولادی قفقاز یا orjonikicze رشته جبال اصلی قفقاز و منطقه آسی زبان را به دو قسمت کرده است. نام اصلی این قوم ایرون Iron است که یادآور نام ایرانی است و زبان ایشان از بقایای لهجه‌های وسیع سکائی و سرمتی است که در زمانهای بسیار کهن بر روسیه جنوبی و شمال دریای سیاه دست یافته بودند. کلمه «اوست» شکل روسی شده اقوام آس است که مورخان مسلمان از آن‌ها نام برده‌اند که اینان همان اقوام آسیوئی Asioi هستند که استرابون از آن‌ها نام برده است. این زبان بدو لهجه ایرونی یا لهجه شرقی و «دیگوری» Digori یا لهجه غربی تقسیم می‌شود و در حدود هفتاد و پنج درصد از آسیان به لهجه ایرونی سخن می‌گویند و بنای ادبیات آنان بیشتر بر لهجه ایرونی استوار است. در حدود 400 هزار نفر با این زبان سخن می‌گویند. زبان آسی اخیراً دارای ادبیاتی وسیع شده است که به خط لاتینی نوشته می‌شود. افسانه‌های حماسی بسیار ارزنده از زمان‌های کهن در ادبیات آسی وجود دارد که می‌توانند به تاریخ کهن ایرانی کمک شایانی بکند.
6- تاتی: تاتیان در برخی از نواحی آذربایجان و داغستان شوروی زندگی می‌کنند. عده زیادی از ساکنان شبه جزیره آبشوران و باکو عده‌ای از ساکنان در بند با زبان تاتی صحبت می‌کنند عده اینان 11 هزار نفر است. و نیز در حدود 16 هزار نفر از یهودیان کوهستانی آذربایجان شوروی به زبان تاتی سخن می‌گویند. در داخل ایران نیز عده‌ای از ساکنان روستاهای اطراف قزوین تاتی زبان هستند. کلمه تات در لهجه تاتیان مترادف کلمه ایرانی است. در برابر غیر ایرانی. اینان گویا در زمان ساسانیان برای نگهداری دربند و مرزهای شمال غربی امپراتوری به قفقاز آمده‌اند.
7- زبان طالشی: این زبان علاوه بر ایران در آستارای آذربایجان شوروی صحبت می‌شود و در شوروی در حدود 100 هزار نفر به زبان طالشی سخن می‌گویند. اینان ساکنان اصلی نواحی غربی کرانه دریای مازندران می‌باشند.
8- زبان‌های پامیری: کسانی که به زبان‌های پامیری صحبت می‌کنند بیشتر در نواحی بدخشان کوهستانی تاجیکستان و در افغانستان و جنوب غربی چین سکونت دارند و در دره‌های پامیر غربی ساکنند. لهجه‌های پامیری با یکدیگر آنقدر متفاوت هستند که پامیرسان به ناچار برای تفهیم و تفهم مشترک خود از زبان فارسی استفاده می‌کنند و همه به دو زبان سخن می‌گویند. لهجه‌های عمده پامیری به این قرار است:
لهجه شوغنائی در شوغنان افغانستان رایج است. شوغنان در ساحل چپ رود پنچ شیر در برابر شوغنان شوروی قرار دارد اینان در افغانستان و شوروی در حدود 30 هزار نفر اند زبان تعلیم آنان فارسی است. در نقاط شمالی‌تر لهجه روشنی تکلم می‌شود. تعداد روشنیان در افغانستان و شوروی در حدود 6 هزار نفر است. در مسیر رود «برتنگ» در حدود 3 هزار نفر به لهجه برتنگی صحبت می‌کنند. در قشلاق اروشور oroshor و دهکده‌های مجاور عده زیادی به زبان اروشوری سخن می‌گویند. لهجه ساریگلی در ناحیه ساریگل در ایالت سبن تسزیان و شرق پامیر رواج دارد. عده اینان نیز بالغ بر چندین هزار نفر است. کسانیکه به لهجه یزغولومی در نواحی جامک و اندر باغ صحبت می‌کنند بالغ بر چند هزار نفرند. لهجه ایشکشیمی در سرپنج و در قشلاق رین و در اطراف سنگلچ صحبت می‌شود. اینان در حدود دو هزار نفرند. در حدود 14 هزار نفر در کوههای واخان افغانستان و شوروی به لهجه واخی صحبت می‌کنند و چندین هزار نفر به لهجه مونجانی در مونجان بدخشان سخن می‌گویند در حدود هزار نفر در دره لوت کوه بلهجه پیدغه‌ای صحبت می‌کنند.
در حدود ده هزار خانوار در جنوب کابل و در پاکستان به لهجه ارموری یا بوکی صحبت می‌کنند. در حدود 5 هزار نفر در قشلاق گوراب در شمال کابل به لهجه پراچی صحبت می‌کنند در حدود دو هزار نفر در دره رود یغناب که به زرافشان می‌ریزد در میان قلل مرتفع به زبان یغنابی صحبت می‌کنند زبان بغنابی از بقایای مستقیم زبان سغدی است که در دره زرافشان رایج بوده و از این نظر حائز اهمیت است تمام ساکنان این نواحی که در حدود صد هزار نفرند فارسی می‌نویسند.
9- لهجه کومزاری: در شبه جزیره المسندام در جنوب تنگه هرمز قبیله‌ای وجود دارد که به لهجه کومزاری که جزو دسته زبان‌های ناحیه پارس است سخن می‌گویند.
زبان‌های ایرانی در طول تاریخ خود لغات بسیار به زبان‌های دیگر داده و آن‌ها را غنی‌تر ساخته‌اند یکی از زبان‌های کهن که در دورانهای مختلف پیش از اسلام از زبان فارسی واژه‌های بسیار گرفته است زبان ارمنی است.
ارمنستان که مدت‌ها جزو امپراطوری ماد بود و سپس تحت تسلط هخامنشیان درآمد. از سال 66 تا سال 387 میلادی قلمرو سلطنت شاهزادگان پارتی بود و از اینروز زبان پارتی یا پهلوی اشکانی تأثیری بسیار شدید در آن کرد. و زبان ارمنی لغات بی شمار از زبان پهلوی گرفت و حتی از نظر دستوری هم از زبان پهلوی متأثر گشت وفور لغات پهلوی در این زبان چندان است که زبانشناسان هنگامی که نخستین بار به مطالعه زبان ارمنی پرداختند تا مدت‌ها آنرا زبان ایرانی می‌شناختند. خوشبختانه همین تأثیر شدید امروزه موجب آگاهی بیشتر ما از زبان پهلوی اشکانی و پارسی باستان شده است. نفوذ پهلوی در ارمنی حتی به اسامی خاص هم رسید و امروز نامهایی مانند ارسن و ارشاک و آنوش و آناهیت و تیکران و یا پسوند «آن» در نامهای خانوادگی ارمنی همه پهلوی است.
در دوران بعد از اسلام نیز زبان فارسی در هندوستان به وجود آمدن زبان وسیع اردو گشت. پس از تسلط سلطان محمود به هند زبان فارسی در آن سامان رواج یافت و زبان درباری گشت با زبان هندی که زبان مردم هند بود در هم آمیخت و زبان اردو را پدید آورد که اندک اندک دارای ادبیات و نظم و نثری وسیع گشت. به این زبان در حدود دویست میلیون مردم هندوستان و پاکستان و سبلان آشنا هستند و یا سخن می‌گویند و از اینرو به زبان فارسی که به منزله مادر زبان اردو محسوب می‌شود عشق می‌ورزند. خود زبان فارسی نیز در هندوستان تا حدود 1845 زبان رسمی دربار هند بود.
زبان‌های ایرانی همچون همیشه زبان تمدن آسیا بوده‌اند واژه‌های بسیار به زبان‌های دیگر داده و آن‌ها را برای بیان مفاهیم عالی تمدنی آماده ساخته‌اند. زبان عربی و حتی زبان آرامی تعداد زیادی واژه‌های ایرانی گرفته‌اند.
تعداد واژه‌های مربوط به تمدن که به زبان عربی از زبان پهلوی یا فارسی به عاریت گرفته است به چندین هزار می‌رسد فرهنگ نویسان عرب برخی از آن‌ها را باز می‌شناسند و بنام لغات دخیل فارسی ذکر می‌کنند اما هویت ایرانی عده بسیاری از آن‌ها نیز از طریق روشهای زبانشناسی آشکار می‌گردد.
زبان فارسی چندین قرن زبان ادبی دربار عثمانی بود و لغات بسیار به زبان ترکی داده است و این لغات با جهانگشائیهای عثمانیان حتی به داخل کشورهای اروپائی نیز راه یافته است به طوری که در مجموعه لغات زبان یوگسلاوی در حدود هزار واژه و ترکیب فارسی بجای مانده که برخی از آن‌ها در خود ایران از زبان گفتگو خارج گشته‌اند.
در مجموعه لغات کشورهای اروپائی به صدها لغات ایرانی برمی خوریم که در دوره‌های مختلف یا طریق زبان یونانی و یا مستقیماً از فارسی در آن‌ها زبان‌ها راه یافته‌اند. نمونه بارز این گونه واژه معرف فرودس است که در زبان‌های اروپائی به صورت paradis فرانسوی paradise انگلیسی، paradies آلمانی، paraiso اسپانیولی، paradise ایتالیایی paradisus لاتینی، pardus ایرلندی آمده و همه از واژه paradeisos یونانی گرفته شده‌اند و از زمان ترتولین به بعد به معنی بهشت استعمال شده‌اند که مفهوم آن نیز اتفاقاً ایرانی است که به ادیان مختلف راه یافته است. اما خود کلمه پارادیوس یونانی از کلمه pairidaeza ایرانی باستان گرفته شده است که مرکب است از پیشوند daéza+pairi به معنی دزیادژ و به معنی محوطه محصور یا باغ است. «رنان» در کتاب زندگی مسیح درباره این لغت می‌نویسد معنی این واژه پارک بزرگ در نزد ایرانیان قدیم است که زبان عبری آنرا مانند تمام زبان‌های مشرق از زبان ایرانیان به عاریت گرفته است و نام باغهای شاهنشاهان هخامنشی بوده است.
حتی زبان اویغور و فنلاندی نیز کلماتی چند از زبان‌های ایرانی به عاریت گرفته است. مثلاً کلمه زرنی zarni در ایغور و فنلاندی به معنی طلا است که از ایرانی باستانی zaraniya گرفته شده یا کلمه مورت murt به معنی مرد که از مرتیه martiya فارسی باستان است و mez که از ایرانی قدیم maesha و به معنی میش است گرفته شده است. این کلمات قبایل سکائی که در قسمت سفلای اورال وولگا با قبایل اویغور و فنلاندی زبان تماسی داشتند به زبان آن‌ها راه یافته است.
قبایل ایرانی زبان که در قرن پنجم یا وندالها حتی به سرزمینهای گل و اسپانیا و آفریقای شمالی رسیدند به تعداد زیادی از جایها و دریاها و رودها نام ایرانی داده‌اند که برخی از آن‌ها هنوز هم رایج است مثلاً نام دریای سیاه که به زبان فرانسه به ان pont Euxin می‌گویند یک واژه ایرانی است که شکل تحول یافته کلمه یونانی pontos axeinos است این واژه اخینس axeinos که در نوشته اوریپید متولد 480 پیش از میلاد و استرابون متولد 62 پیش از میلاد آمده است و در اصل اختشئن axshaina اوستایی و axshaina فارسی باستان است به معنی تیره و سیاه که ترکیب یافته است از پیشوند نفی a به اضافه xshaéna به معنی درخشان و سفید که در کلمات yima Xshaeta یعنی جمشید و hvare xshaeta یعنی خورشید نیز آمده است. این نام در بندهشن پهلوی هم به صورت axshen آمده و در آن کتاب گفته شده است که زره اخشن در روم است یعنی دریای اخشن در روم یعنی بیزانس است.
نام باستانی تنگه کرچ kertch که دریای آزف را به دریای سیاه می‌پیوندد و شهری که در کنار آن است در قدیم به Pantikapei یا Pantikapaion موسوم بوده و نیز نام قدیمی رودی که امروز به نام sula یا psol معروف است و در زمان قدیم در سرزمین سرمتی pantikapen نامیده می‌شد. هر دو ایرانی هستند. این نام معادل است با کلمه ایرانی panti kapa به معنی راه ماهی پنته panta در زبان‌های ایرانی قدیمی به معنی راه است و kapa که هنوز در زبان اوستایی به معنی ماهی است.
همچنین اسامی بسیار از رودهای منطقه آزوف و دریای سیاه و اروپای مرکزی مانند دن Don که به دریای آزف می‌ریزد و دنز Dene'z از رودهای روسیه جنوبی و دنیپر Daniper که به دریای سیاه می‌ریزد و دنیستر Dnies'r که آن نیز به دریای سیاه می‌ریزد و دانوب Danube که از جنگل سیاه سرچشمه گرفته از آلمان و اتریش و هنگری و یوگسلاوی و رومانی می‌گذرد و به دریای سیاه می‌ریزد همه این نام‌ها ایرانی است. از ریشه دانو danu اوستائی به معنی رود یا دنو danuva پارسی باستان به معنی جای شدن که در کتیبه کانال سوئز به کار برده شده است. دن در زبان آسی کنونی نیز به معنی رود است و عده زیادی از اسامی رودهای قفقاز شمالی نیز با «دن» به معنی رود ختم می‌شوند مانند آردن-فباگدن-گیزلدن و غیره در قسمت غربی ایران نام دجله ایرانی است این در فارسی باستان در کتیبه داریوش tigra آمده است. تلفظ ایلامی این کلمه ti-ig-ra است و تلفظ بابلی آن di-iq-rat همین نام است که از فارسی باستان به یونانی برده شده و یونانیان دجله را Tigris می‌نامند و از یونانی به زبان‌های اروپائی راه یافته است که به زبان فرانسوی Tigre گفته می‌شود.
کلمه tigra در فارسی باستان به معنی تیز رتند و توانا است. همین کلمه است که بعدها در زمان ساسانیان به پهلوی ترجمه شده و واروند نامیده شده که آن نیز به معنی تند و تیز و توانا است. این کلمه از ریشه tig است به معنی تیز و تیغ و تیر فارسی نیز از همین ریشه است. در سانسکریت هم بهمین معنی است. یونانیان یک بار دیگر نیز این کلمه را گرفته‌اند که باز از راه کلمه tigris لاتینی وارد زبان‌های اروپائی شده و این بار به معنی پلنگ tigre: تیز دندان و تیزجهش آمده است. این انیمولژی متعلق به زبانشناس معروف لیترواست. به هر حال کلمه دجله مانند شهری که دجله در کنارش جاری است یعنی بغداد هر دو پارسی هستند. بغداد نیز مرکب است از بغ=یعنی خدا و دات یعنی داد.

چند نمونه از واژه‌های فرانسوی که ریشه فارسی دارند         

چند نمونه از واژه‌های زبان یوگسلاوی که از زبان فارسی گرفته شده‌اند

روزی -  رزق risque             

یادگار  àdigàr

تاس-فنجان tasse

آفرین aferim

گمرگ-دیوان douane

 آغوش agush

اسفناج  épinard

آیا  aya

ابزار   épiceria

آئینه ayna

چوگان chicanerie

ارمغان  armagan

کوشک  kioque

آشکار   ashicare

چک  cheque

آواز avàz

تیردان  carqmeis

باغچه bashca

بقچه   bagage

باغچه به ان bashoavan

قلمکار  calingar

بازرگان bazerdjani

بالاخانه   balcon

بازوبند bazuvent

شمشیر  cimeterre

بهار   behàr

کاروان   carawane

 بیهوده  behut

بازار   bazare

 


زبان پارسی در حال حاضر در بیشتر دانشگاه‌های مهم دنیا تدریس می‌شود و دانشمندان غرب به زبان‌های ایران پیش از اسلام ارج زیادی می‌گذارند. زیرا این زبان‌ها از نظر زبان شناسی عمومی و زبان شناسی تطبیقی و گشودن زبان‌های کهن اروپائی و شناختن روابط آن‌ها با یکدیگر در روشن کردن نقاط تاریک تاریخی و کوچ قبایل و باستان شناسی و نژاد شناسی و غیره حائز کمال اهمیت است. همچنین زبان فارسی از نظر اهمیت ادبی آن و نیز از نظر دارا بودن کتاب‌های گرانبهائی در تاریخ و علوم مورد توجه دانشمندان روی زمین است.
منبع مقاله: مجله (نشریه) یغما، شماره 202، اردیبهشت 1344؛ صص 14-1.